معنی فیلسوف بنام یونانی
حل جدول
تالس
ارسطو
فیلسوف یونانی
افلاطون
ادوکسوس، اپیکور، ارسطو، افلاطون، دیوژن، سقراط
بطلمیوس
آهنگساز بنام یونانی
یانی
فیلسوف معروف یونانی
ارسطو
فیلسوف بنانم یونانی
ارسطو
فیلسوف شهیر یونانی
ارسطو
سخن بزرگان
حرف زدن بدون فکر مانند تیراندازی بدون هدف است.
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
بنام. [ب َ] (ع اِ) همان بنان است که سر انگشت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
بنام. [ب ِ] (ص مرکب) بانام. مشهور. معروف. نامی. نامدار. نامور. نام آورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). نامدار. مشهور. معروف. (فرهنگ شعوری):
سراپرده ٔ شاه ایران تمام
بگرد آمده پهلوانی بنام.
اسدی.
|| بافتخار. بمردی. بسربلندی:
بگویش که در جنگ مردن بنام
مرا بهتر آید ز گفتار خام.
فردوسی.
همی گفت کامروز مردن بنام
به از زنده و رومیان شادکام.
فردوسی.
|| همنام باشد که به ترکی ادآش گویند. (برهان) (آنندراج). سمی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
معادل ابجد
486